هستی شناسی معماری یکپارچه

هستی شناسی معماری یکپارچه

در سال 2010 میلادی و در دانشگاه میشیگان، زمانی که تام مین در یکی از سخنرانی هایی که برای ارائه سبک و معماری او اختصاص داده بودند، خود را با روش غیر متعارف معرفی خود مواجه دید، در ارائه مانیفست معماری خود، به مواردی اشاره داشت که زیربنای فکری مین را شفافتر می ساخت.

آیا معرفی وی در ابتدای سخنرانی در خصوص اینکه معماری او یک دیسیپلین پروژه محوری دارد صحیح بود؟

آیا معرفی او به عنوان کسی که معماری منطبق بر دانش محور ( تکنیک و علوم) را ترویج می دهد، حقیقتا معرفی تام مین بود؟

آبا معرفی او به عنوان کسی که در طول فعالیت حرفه ای خود در مسیر دگرگونی و تغییرات در معماری ورود پیدا می کند، شخصیت معمارانه تام مین بود؟

تام مین سخنرانی خود را در دانشگاه میشیگان با عبارت اینکه هرگز با تکونولوژی جدید و خصوصا رایانه، آنگونه که از او تعریف می شود عجین نبوده، حاضرین را به خنده انداخت. آنچه که او در جوانی و در مسیر 25 سال کار حرفه ای معماری به آن مطمئن و واقف است، تعهد به اصول پایه ای معماری است که در ابتدای جوانی عموما در ایده پردازی، ذهنی است، اما در عین حال بسیار قوی بوده است. اما آنچه که امروز، به عنوان اصول پایه ای معماری و به نام تام مین نامیده می شود، یک معماری یکپارچه از ارتباطات میانرشته ای مابین اقتصاد، فضای شهری، جایگاه مصرف کننده، تعدد کاربری ها و پارامترهای تاثیر گذاری است که در هر پروژه منحصر به فرد است. تام مین معماری خود را مدیون خلاقیت می داند. خلاقیتی که می تواند ایده اولیه را با سایت، زمان توسعه و دانش های مختلف پالایش کند.

تام مین در سخنرانی خود در سال 2005 میلادی که به دعوت[i]TED انجام گرفته بود، سوال پایه ای در خصوص معماری را پیرامون 22 محور مطرح کرد. اول اینکه رابطه زمان و فضا در معماری چیست و دوم اینکه معمار امروز همواره در حال مواجه با یک جهان درونی و یک جهان بیرونی است. جهان درونی که پر از ایده و خلاقیت است و جهان بیرونی که محدود کننده است. جهان معماری، علی رغم اینکه بسیار، تابع دیسیپلین می باشد، ولی مسیر روشن و مشخصی ندارد تا بتوان فرایند توسعه آن را مانند علوم دیگر تا انتهای کار ترسیم کرد. معماری، یک فرآیند است که همواره تابع زمانی است که تحقق می یابد. چنانچه این فرایند از ابتدا و بصورت عمیق، پارامترهای تاثیر گذار را بکار نگیرد،، مسیر صحیحی را طی نکرده است. معماری یک سازماندهی درونی دارد که این عوامل، بصورت همزمان و نه جدا از یکدیگر و در این سیستم برنامه ریزی شده، یک محصول واحد را می سازند. این محصول، که امروزه بدون حضور تکنیک های رایانه ای میسر نیست، در واقع، بستری برای فعالیت های انسانی، عملکرد مناسب و خلق فضا را آماده می کند. این محصولی که تام مین به آن اشاره دارد و معماریی که مد نظر اوست، یک سبک خاص و به اسم وی نیست، بلکه، خلق فضایی است برای ارتباطات مابین پارامترهای تاثیر گذار، که از دید او ترکیب فعالیتها را می سازد.

 

معماری تام مین با یک متدولوژی آغاز می شود، آنچه که او در طراحی مد نظر قرار می دهد تاثیرات اولیه اقتصادی و فنی در یک فرایند منطقی است که به ایده و خلاقیت گره زده می شود. در طراحی پروژه  24 هکتاری دهکده المپیک نیویورک در سال 2012 ، او یک برنامه ریزی فضایی را با استفاده از ارتباطات درونی و موضوعی مابین آب، مناظر و مرایا، معماری و برنامه فیزیکی را به یک فضای معماری تبدیل کرد. با زیربنایی بالغ بر 566000 مترمربع فضاهای مسکونی، پارکینگ، تجاری، تفریحی، سینما و فضاهای فراغتی  و زیرساخت ها ی شهری، تام مین یکی از مطرح ترین پروژه های خود را برای نیویورک به نمایش گذاشت[ii].

معماری تام مین یک فرایند دانش محور دارد که در هر پروژه، مجددا از پایه شروع می شود. در مسیر این فرایند، تحقیقات اولیه همواره منطبق بر متدلولوژی پروژه آغاز می شود. در پروژه برج خورشید[iii] سئول در جمهوری کره، گفتگوی پوسته و فیگور در چارچوب تحقیقات اولیه به عنوان عناصر شکل دهنده فضا مطرح می شوند. این مسیر فکری در پروژه مرکز فرهنگی منطقه 77 لس آنجلس ادامه پیدا می کند. در اینجا شفافیت پوسته و در عین حال انتخاب صحیح مصالح و از همه مهمتر ارتباط بنا با محیط پیرامون خود بسیار اهمیت داشت. این معماری توانست شخصیت شهر لس آنجلس را درک کند و به دنبال آن ارزش فضایی محیط را ارتقاء دهد.

معماری تام مین در پروژه ساختمان فدرال سانفرانسیسکو[iv] به عنوان اولین برج هیبرید در آمریکا مطرح شد. در طراحی های  دستی اولیه وی می توان تمایل او به ایجاد ارتباط منطقی مابین زمین و بنا را مشاهده کرد. این تمایل به طرز جنجال برانگیزی در ساختمان فدرال  با 56000 مترمربع زیربنا در سال 2007 محقق می شود. حرکت پوسته از زمین به سمت بنا و عملکرد پوسته، کلید اصلی خلق فضا در این پروژه می باشد.

سوال اصلی در بررسی معماری تام مین از نقطه ای آغاز می شود که او به عنوان معترض در میان معماران هم نسل خود در دهه شصت قرن بیستم میلادی مطرح می شود. اعتراض او به شیوه آموزش معماری در این دهه و اصرار اساتید بر تمرکز به داخل بنا به جای استراتژی پرداختن به یک نگاه همه گیر است. او از جایی آغاز می کند که ساختار واقعی[v] را جایگزین موضوعهای ذهنیی می کند که به اعتقاد وی تاثیر پذیری کمتری دارند. به عقیده تام مین، معماری مدرن لوکوربوزیه با نمایندگی ویلا ساویه به لحاظ زمانی و فضایی به همان اندازه با ذهنیت امروز ما فاصله دارد که ساختار یک سرباز رومی به لحاظ ساختار بدن و تجهیزاتی که حمل می کند. ساختار واقعی هر معماری شناخت فضای آن در برنامه توسعه می باشد. این ساختار، ارتباط درونی فعالیت ها و تراکنش درون و بیرون و یا به عبارتی حوزه خصوصی و عمومی است. 

Print
ارسال شده: فروردین 23, 1396
نظرات: 0
رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه
1186

نوشتن یک نظر

This form collects your name, email, IP address and content so that we can keep track of the comments placed on the website. For more info check our Privacy Policy and Terms Of Use where you will get more info on where, how and why we store your data.
افزودن نظر