بررسی جایگاه و تأثیر سمفونی رنگ و نور در معماری پسامدرن کتابخانه­ ها

کد آگهی : 1082

Print
1713 رتبه بندی این مطلب:
5/0

کتابخانه ها می­توانند با تأثیر پذیری از نقش رنگ در معماری و استفاده از صفت­ه ای تغییر پذیر رنگ­ها (فام، درخشندگی و پرمایگی) با توجه به اثرات روانشاختی آن­ها به فضای کتابخانه ها معنای دیگری ببخشند.

چکیده

جستجو در اسرار و عناصر معماری کهن، ما را معترف به گسست ناپذیری انسان، طبیعت و عرفان می­سازد و چنین است که مردم و معماران کهن با رویکردهای سنجیده به طبیعت احترام گذاشته و آن‌را مورد مداقه قرار داده و خردمندانه با طبیعت زیسته و در معماری خود به­کار گرفته­ اند و هر تماشاگری با گذر از کنار آن بی هیچ­گونه مقاومتی، جذب مغناطیس نیرومند آن خواهد شد.
الگوی متقارن پیچیده هندسی رنگ و نور، ترکیب تزیینات چوبی و شیشه های رنگی، کاربرد آن­ها و تأثیرپذیریشان در معماری موجب شده است که بناها به ارگانیسم زنده­ ای تبدیل شوند. از آنجایی که نور مورد استفاده در معماری کهن، ترکیبی از رنگ ساخته شده است بنابراین باید گفت که این اثر رنگ است که حیات را معنا می بخشد و عنصری بس تاثیرگذار بر زیست می باشد. کتابخانه ها نیز می­توانند با تأثیر پذیری از نقش رنگ در معماری و استفاده از صفت­ه ای تغییر پذیر رنگ­ها (فام، درخشندگی و پرمایگی) با توجه به اثرات روانشاختی آن­ها به فضای کتابخانه ها معنای دیگری بخشیده و این فضاها را در صبحگاهان با نورافشانی رنگ آبی در پیش از طلوع خورشید، سایه های زرد در میان روز، سبز در مناظر و سرخ در غروب خورشید حیاتی دوباره بخشند. در این مقاله سعی شده است تأثیر پذیری انسان پسامدرن از جادوی رنگ و نور در معماری با الهام پذیری از معماری کهن مورد بررسی قرار گیرد و به ضرورت به­ کارگیری ترکیبی کارآمد، هوشمندانه ومتناسب از رنگ­ها در طراحی داخلی کتابخانه ها پرداخته شود. در پایان، بررسی مختصری از وضعیت به کارگیری رنگ­ها در معماری­های کنونی کتابخانه ها ارائه گردیده است.

کلیدواژه های موضوعی: معماری کتابخانه­، معماری پسامدرن، رنگ، نور

مقدمه

معماری به عنوان اجتماعی­ ترین هنر بشری مرتبط با فضای اطراف انسان، عبارت است از علم و هنر و شکل بخشی به فضای زیست انسان. به­عبارت دیگر، معماری به­وجود آورنده فضایی است که انسان را از عوامل طبیعی مصون می­دارد و فعالیت­های زندگی فردی و اجتماعی وی را در بر گرفته و به نیازهای مادی و معنوی وی پاسخ می­گوید. براساس مطالعات، به­طورکلی برای معماری سه بخش اصلی قائل می شوند. اگر کسی توانست این سه بخش را به خوبی به انجام برساند، در معماری می تواند موفقیت خوبی کسب نماید؛ تفکر درست، خط کشیدن درست و انتقال درست سه بخش عمده معماری مناسب به­حساب می­آیند. تا زمانی­که مبانی نظری مشخصی نداشته باشیم و آن را نتوانیم درست تعریف کنیم، تفکر درست حاصل نمی شود و تا زمانی که بخشی از زمان و تلاشمان را برای معماری و آن هم درست فهمیدن آن و درست ایده دادن نداشته باشیم، خط کشیدن درستی در کار نیست و این قسمت سوم دارای بخشی اکتسابی است که باید جستجوکرد و یاد گرفت.

جذبه معماری­های کهن ما را وادار می­کند که به گسست ناپذیری انسان، طبیعت و عرفان اعتقاد ورزیم. مردم و معماران گذشته، از زمان­های دور با رویکردهایی سنجیده به طبیعت احترام گذاشته و آن را مورد مداقه قرار داده و خردمندانه با طبیعت زیسته­ اند. خلق عناصر معماری در اکثر آثار باستانی در ازمنه گذشته، حاصل عشق و تمایل به ارتباط هم زیستانه با طبیعت بوده است و این چنین بود که گرایش های عرفانی در هنر معماری گذشته به وفور مشاهده می­شود. یافت اسرار طبیعت و آمیزش آن با خلاقیت و نوآوری توانسته است سازه هایی بس افسونگر در معماری بیافریند و این همه در پناه همبستگی انسان و طبیعت و خلق هنر عرفانی است و باید چنین گفت که معمارانی که ترکیب های رنگ و باد را در معماری خود آمیخته اند شاگردان لئوناردو داوینچی هستند که با کلامی دانته وار گفته بود " هنر باید با طبیعت سازگار باشد". حفظ وفاداری به طبیعت، در بسیاری از راهبردهای منتهی به خلاقیت معماری تأثیر گذاشته است. خاصه اینکه این نوع دیدگاه به طبیعت و حفظ وفاداری نسبت به اسلوب طراحی معماری کهن در نگرش معماری پسامدرن بیش از پیش مورد عنایت است. بنابراین، آنچه در باب معماری فضاهای کتابخانه های امروز مطرح است این است که می­توان به مدد این نگرش و با تأثیر پذیری از طبیعت در به­کارگیری رنگ و نور به معماری کتابخانه ها رنگ و بویی خاص بخشید و کاربران و مراجعان این مراکز را جهت بهره­مندی بیشتر از کتابخانه ها ترغیب نمود و فضایی مطلوب را که برگرفته از طبیعت درونی ایشان و در عین حال مطابق با معیارها و ضوابط علمی و بر پایه مطالعات روانشناختی و جامعه شناختی است طراحی نمود. از این­رو این مقاله بر آن ­است تا ضمن نگاهی مختصر به مباحث معماری پسامدرن و درونمایه ها و پارادایم­های حاکم بر این نگرش، به بررسی اثرات رنگ و نور در معماری پسامدرن فضاهای کتابخانه­ ای بپردازد و ضمن ارائه نمونه هایی از این معماری­ها، هریک از این عوامل و به­کارگیری مطلوب آن­ها را در معماری مراکز کتابخانه­ ای تحلیل نماید.

نظریه های پسامدرن در معماری

نظریه های پسامدرن در معماری، برخاسته از دیدگاه های پسامدرن است که تأثیرات شگرفی بر معماری و به­ویژه معماری مدرن نهاده و آن را متحول ساخته است. در اندیشه معماران پسامدرن، سبک به صورت دوگانه‌ای به وجود می­آید و دارای ظاهری عامه­پسند و طرفدار عقاید جمع است. معماران این دوره که دیگرمعماری مدرن را کارآمد و آرمانی نمی‌یابند، با رجعت به گذشته و تاریخ معماری،نشانه هایی را از آنها در معماری خود مورد استفاده قرار می‌دهند[3].

معماری پسامدرن، سه ویژگی مهم دارد:

اول اینکه ایده­ ی معماری بین المللی را رد می­کند و به زمینه­گرایی در معماری اعتقاد دارد. از نظر ونچوری[4] ساختمان­ها نمی­توانند همه دارای یک فرم و فلسفه باشند و باید در طراحی معماری به خصوصیات فرهنگی، اجتماعی، شرایط اقلیمی، ویژگی­های شهری و حتی نحوه­ی زندگی روزمره­ی اهالی و عادات آنها توجه کرد. دومین ویژگی پیرامون مساله­ی تزیینات در معماری مطرح می­شود: ونده رو[5] از پیشگامان معماری مدرن، در مورد استفاده از تزیینات در ساختمان­ها شعار "کمتر بیشتر است" یا (less is more) را مطرح کرد ولی ونچوری در پاسخ به این شعار می گوید "کمتر کسل کننده است “(less is bore). از نظر پست مدرنیست ها، معماری تنها تکنیک و تکنولوژی نیست بلکه مسائل بسیار پیچیده و متضادی در ساختمان وجود دارد که نمی­توان آنها را نادیده گرفت و یا حذف کرد. سومین ویژگی که چارلز جنکز[6] در کتاب خود یادآور می­شود: "ساختمان پست مدرن دارای دوگانگی در قواعد و مفاهیم است یکی برای قشر روشنفکر و دیگری برای عامه­ی مردم[7]".

در آغاز این بحث، گذری کوتاه بر مفهوم پسامدرن خواهیم داشت و در ادامه عوامل پارادایم­ ها و درونمایه های شکل دهنده این نگرش را به­طور کلی و پس از آن در معماری شرح خواهیم داد.

تفکر پسامدرن و خاستگاه های آن

پسا­مدرنیسم، اصطلاحی است که در زمینه های مختلف معانی متعدد دارد. کلمه مدرن از واژه لاتین Modernus به معنای «از هم اکنون» می­باشد. پسامدرن را باید براساس پارادوکس آینده (Post) و پیشین (Mode) درک کرد.

پسامدرنیسم یعنی پذیرفتن چیزی فراتر از واژه یا به بیان دقیق­تر، مجموعه عقاید پیچیده­ای است که به عنوان حیطه‌‌‌‌ای از مطالعات آکادمیک و در قالب واژه هایی چون فرانوین گرایی، فراتجدد گرایی، پسانوین گرایی و فرا صنعتی نیز مطرح گردیده است ( عباس زاده، 1386، ص 5).

آنچه مسلم است این است که توصیف پسامدرنیسم دشوار به نظر می‌‌‌‌رسد، زیرا مفهومی است که در انواع گسترده‌‌‌‌‌ای از حیطه های موضوعی و مطالعاتی از قبیل هنر، معماری، موسیقی، فیلم، ادبیات، جامعه‌‌‌شناسی، ارتباطات، مد، تکنولوژی و غیره نمایان شده ‌‌‌است (کلاجز،83). به­طور خلاصه، می­توان پسامدرنیسم را پیکره پیچیده و در هم تنیده و متنوعی از اندیشه ها، آرا و نظریاتی دانست که در اواخر ده ه ۱۹۶۰ میلادی سر برآورد و جهتی ساختار شکنانه داشت.

در قلمرو معماری، طراحان پسامدرن بر این عقیده هستند که به­راحتی می­توان تاریخ را دور زد و تاریخ معماری را به شیوه هایی اصیل، تازه و بدیع مجدداً به هم پیوند زد. پسامدرن اصولا تلفیق گزینشی هر سنت با سیاق پیش از خود می باشد؛ هم ادامه مدرنیسم است و هم فراتر رفتن از آن.

پسا مدرنیسم در سراسر اروپا و ایالات متحده به ویژه در محافل آکادمیک و در میان دانشگاهیان، معماران، هنرمندان و حتی مجریان برنامه ها و تبلیغات و رسانه های گروهی و مطبوعات اشاعه و گسترش یافت. واژه پسامدرن گفتمان­های فراوان و متعددی را در پی داشته است، روندی که همچنان ادامه دارد. هابرماس معتقد است که کاربرد "پسا" بیشتر تداوم جریانی را ثابت می کند، نه پایانش را. در این تفکر، تاًکید بر وجه محلی یا بومی در مقابل قطب بندی جهانی و فردی، عینی و ذهنی پیشی می­گیرد. در تفکر پسامدرن، هنر صرفاً یک تجربه زیبا شناختی نیست، بلکه روش شناخت جهان است. هنر دردنیای پسامدرن نه تعلق به چارچوب ارجاعی و معیار داوری خاصی است و نه به پروژه یا اتوپیای خاصی تعلق دارد. از مهم­ترین مضامین پسامدرنیته می­توان به موارد زیراشاره نمود:

۱- تردید در این باره که هرگونه حقیقت انسانی، بازنمایی عینی و ساده ­ای از واقعیت است.
۲- توجه و تأکید بر نحوه کاربرد زبان از سوی جوامع برای ساختن واقعیات مورد نظر خود، اینکه جوامع چگونه از زبان برای ایجاد واقعیات استفاده می­کنند.

۳ - ترجیح دادن یا اولویت قائل شدن برای بومی، محلی، عینی و اخص در برابر، جهانی، انتزاعی و اعم.

۴- تجدید علاقه یا توجه دوباره به روایت داستان و داستان سرایی.

۵ - پذیرش این نکته که توصیف های متعدد و متفاوت از واقعیت را همواره نمی­توان به شیوه­ ای قطعی و نهایی، یعنی عینی و غیر انسانی، در برابر یا علیه یکدیگر به­کار گرفت.

۶ - تمایل به پذیرش و قبول چیزها آن­گونه که در سطح و ظواهر قرار دارند، به­جای جستجو.

اکثر این مضامین با هم جور بوده و مناسب هم به­نظر ­رسند، ولی با این وجود، وضعیت پسامدرن از نوعی تنش یا آشفتگی خاصی برخوردار است، از یک سو تمایل به سمت تجزیه، پراکندگی و افتراق و از سوی دیگر جستجو برای یافتن چارچوب­های وسیع­تری برای مفاهیم است.

پارادایم­های نظری تعیین کننده پسامدرنیسم

پسامدرنیسم عموماً حاکی از وفور پارادایم­های نظری و چارچوب­های ایدئولوژیکی است که بحث­های درونمایه­ ای را سازمان می­دهند. به جهت بهره­گیری از ایده های پسامدرنیسم در معماری کتابخانه ها لازم است گذاری کوتاه بر این پارادایم­ها داشته باشیم. این پارادایم­ها عبارتند از: پدیدارشناسی، زیبایی شناسی امر متعالی، نظریه زبان شناسی، مارکسیسم و فمنیسم (نسبیت، 1386):

- پدیدارشناسی

پدیدارشناسی موجب رویکردی پسا مدرن به مکان، چشم انداز و فن ساخت در معماری شده است و با مورد توجه قرار دادن کنش متقابل میان کالبد و محیط اطراف آن به تفکری فلسفی تبدیل شده است. پدیدارشناسی در معماری مستلزم توجهی عمیق به چگونگی ساخته شدن چیزهاست.

- زیبایی شناسی امر متعالی

زیبایی شناسی همانند پدیدارشناسی، پارادایمی فلسفی است که به خلق و دریافت اثر هنری می­پردازد. امر متعالی، مقوله منحصر به­فرد و مهم زیبایی شناسی در درون پسامدرن است. امر متعالی به علت نقشی که به مثابه بیان خاص مدرنیته دارد، مقوله زیباشناختی مهم و در شرف ظهور دوران پسامدرن را شکل می­دهد.

- نظریه زبان شناسی

در این پارادایم، توجهی دوباره و همزمان به معنا و نمادگرایی در معماری مدنظر است. معماران به مطالعه این موضوع پرداخته­ اند که معنا چگونه در زبان انتقال می­یابد و چگونه از طریق "همانندی زبان شناختی" ای که با معماری دارد، دانش زبان شناسی را به­کار می­بندد. مسأله مورد توجه در این پارادایم این است که معماری، همچون زبان، تا چه حد قراردادی است و آیا افراد خارج از حوزه معماری می­توانند درک کنند که قراردادهای آن چگونه معنا را به­وجود می­آورند یا خیر. از نقطه نظر زبان شناختی، و در چالش با عملکردگرایی مدرن به مثابه تعیین کننده فرم، این بحث مطرح شد که ابژه های معمارانه فاقد هرگونه معنای ذاتی و درونی اند اما می­توانند معنا را از طریق قراردادهای فرهنگی، بسط و گسترش دهند. نظریه زبان شناسی پارادایمی مهم در تجزیه و تحلیل دغدغه های عمومی پسامدرن یعنی خلق و دریافت معنا است.

مارکسیسیم

پارادایم مارکسیستی، پارادایم تأثیرگذاری است که در مطالعه معماری دوران پسامدرن، به­خصوص در ارزیابی مجدد شهر و نهادهای آن به­کار گرفته شده است. نظریه پردازان مارکسیست، با بازنگری همه جانبه موضوعات سیاسی،از نقد شهری پسامدرن حمایت می­کنند.

- فمنیسم

در این پارادایم، رویکردهای انتقادی که خواهان برابری، شمولیت و نفی تعصب اند تحت عنوان "انتقاد از دیگری" مباحث معماری و دیگر هنرها را از صرف زمینه های شکلی به­ سوی زمینه های فرهنگی، تاریخی و اخلاقی سوق داده اند. نقد فمنیستی معماری بر آن است تا نظریه و عمل را در واقعیت اجتماعی- سیاسی به­کار گیرد.

معماری پسامدرن

به معماری پسامدرن، معماری پاپ Popular Architecture یا معماری مردمی هم می­گویند، چون در این نوع معماری از احجام و تزیینات و رنگ­های عامه پسند و جالب توجه برای سطح درک عموم استفاده می­شود.

درونمایه های پسامدرن معماری

حداقل شش مورد از برجسته­ترین درونمایه های عامی را که شاکله نظریه های پسامدرن معماری هستند می­توان برشمرد:

- درونمایه اول: تاریخ و تاریخ­گرایی

تاریخ و تاریخ­گرایی که در بحث پسامدرن مطرح است، متضمن دو نکته است:

1- رویکردی که متوجه سنت­های گذشته است

2- کنش هنری کاربرد فرم­های تاریخی

معماران تاریخ­گرای پسامدرن، عناصر کلاسیک یا دیگر سبک­های گذشته را در اعمال هنرمندانه­ ای چون بازسازی اصیل و واقعی به­کار می­برند و این امر، آشکارا نشان می­دهد که فرم­های تاریخی، به علت تداعی­ها و معانی که واجد آن هستند، برای افراد معاصر ارجمند و با ارزش می­باشند.

- درونمایه دوم: معنا

معنا در معماری، حاصل شرایط و مقتضیات خلق و ایجاد آن است و این امر دلالت بر آن دارد که آنچه برای معماری امری بیرئنی و فرعی است (آنچه به­راحتی می­توان مجموعه عملکردهایش نامید) ، اهمیتی حیاتی داردو نقش معماران پسامدرن، تغییر شکل آرمان و تبدیل آن به یک مدل فیزیکی است.

- درونمایه سوم: مکان

در دیدگاه معماری پسامدرن، معماری در ظاهر و به­گونه­ای نمادین، بر نیروهای طبیعت فائق آمده است تا سرپناهی را ایجاد کند و جایگاه بشر در جهان طبیعی، هنوز هم یکی از کارکردها و وظایف معماری است. وظیفه دیگر معماری، آشکار کردن طبیعت با قرار دادن و بهره گرفتن از چشم انداز است.

-درونمایه چهارم: نظریه شهری

در ده ه 1960، بازسازی شهری و ملاحظات حاد مدرن، بافت شهری را شکافته و غیر قابل شناخت کرده بود. معماران که طی چهل سال بیش­تر بر خلق ساختمان­های عینی و شیء گونه متمرکز بودند، متوجه شدند که هیچ بستر و زمینه­ ای برای درک و فهم این ابژه ها و جود ندارد. سه دیدگاه پسامدرن شهری عبارتند از زمینه گرایی، توده گرایی و الگوی شهر معاصر جهانی.

-درونمایه پنجم: برنامه های سیاسی و اخلاقی

توجه و ملاحظاتی که نظریه­ پردازان معماری به سوالات متنوع سیاسی و اخلاقی داشته­ اند، در نقد شهری پسامدرن بازتاب داشته است. در دل چنین بحثی، این موضوع نهفته است که معماری به­عنوان یک رشته و نظام باید چه نقشی را در جامعه ایفا کند. نقش اجتماعی معماری اغلب مبتنی بر امکانات و اخلاقیاتی است که یک دیدگاه مستقل واجد آن است. وجه دیگری که نظریه پسامدرن به آن توجه دارد، مربوط به تعهد در قلمرو سیاسی است. این امر اشکال متنوعی به­خود می­گیرد از جمله احیاء نقش رفاه اجتماعی از طریق معماری، تلاش در راستای بهبود محیط و کیفیت زندگی، حمایت از حقوق بشر و التزام به مسائل شهری.

-درونمایه ششم: کالبد

مدرنیسم با کالبد و طبیعت که هر دو ساختاری اندام­وار هستند، رابطه­ ای ستیزه­ جویانه داشته است. یکی دیگی از وجوه احیاگرانه پسامدرن معماری، تمرکز و تأکید برکالبد طبیعی به مثابه مکان و محل معماری است.

عوامل تعیین کننده فرم ساختمان در معماری پسامدرن

در معماری پسامدرن، عواملی که فرم ساختمان بر مبنای آن­ها شکل می­گیرد عبارتند از:

۱- خصوصیات فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و اقتصادی افراد که از ساختمان استفاده می­کنند.

۲- خصوصیات شهری مانند: خیابان، میدان، کوچه، مغازه .

۳- شرایط اقلیمی مانند: رطوبت، سرما، گرما، جنگل، صحرا .

۴- نحوه زندگی روزمره اهالی ساختمان، نیازهای آن­ها و پیش زمینه های ذهنی آنان.

سمفونی رنگ ها در معماری

به گمان بسیاری از پژوهندگان، کمتر مردمی در جهان به اندازه­ی ایرانیان به کیفیات رنگ و اثرات آن هوشیاری و آشنایی داشته ­اند. رنگ آمیزی از دوران پیش از تاریخ در ایران رواج داشته و در ادوار بعدی در هنر و فنون نساجی، معماری و کاشی­کاری به نقطه اوج خویش رسیده است. کاربرد رنگ قرمز در تمدن سیلک مربوط به هزاره های پنجم پیش از میلاد و انواع رنگ در دوره های بعدی، نمایانگر پیشینگی و پیوستگی تاریخچه رنگ و رنگ آمیزی در ایران است.

تماشاگران پرسان، چون بر کرانه پر رمز بافت معماری­های قدیم که در آنها از رنگ و نور استفاده کرده باشند گام بردارند، بی هیچ گونه مقاومتی، جذب مغناطیس نیرومند آن خواهند شد و شیفته­وار در اندرون سحر آن اسیر شده و گویی آنکه این تکه از عالم خاک، ارثیه­ای ماورایی است که خدایگان در زمین چون آتش پرومته ای جای گذاشته اند و سالیانی است که فروزان بوده و اکنون با تمام خستگی و بی مهری، هنوز شراره های آن طنازی می­کنند (نبی پور،1383).

از نمونه های مورد بررسی این نوع معماری­ها می توان به معماری رنگ و باد و نور در ساختماهای قدیمی بندر زیبای بوشهر اشاره نمود که با توجه به فرسودگی بناها، اما با درخشش رنگ های متنوع در معماری این نوع ساختمان­ها توجه هر بیننده ای را به خود جلب می­کند. استفاده از رنگ برای ایجاد تقارن و هم آهنگی در تاریخ هنر ایران، وجهی دیگر از تاریحچه تقارن گرایی و زیباجویی را در این سرزمین تشکیل می­داده است.

استفاده از رنگ ها در درمان و بهبود بیماری های روحی و جسمی، همواره مورد توجه درمانگران بوده است. امروزه با تابش 60 دقیقه ای نور با رنگ زرد، التهابات روده ای و گوارشی، با تابش 60 دقیقه ای رنگ آبی، آبسه ها را و با تابش 30 دقیقه ای سه بار در روز موضعی رنگ سبز، التهابات مفاصل درمان می کنند. از این رو می بینیم که معماران پسامدرن، با آفرینش های هنری خود در مجموعه بافت، نه تنها روح، احساس، هیجان، بلکه سلامت کالبدی ساکنین را فراهم آورده بودند و به یک زبان، چون خالقی بی همتا، با چرخش انگشتان هنرمند خود، جاودانه هایی آفریده اند که چون رویای بیداری رخ نمایی می­کنند.

تاثیر رنگ ها در فضا

غایت و هدف همه مجاهدت های هنری بیرون کشیدن و استخلاص ماهیت و سرشت معنوی فرم و رنگ و آزادی آنها از زندان دنیای مادی است. رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برایمان مرده جلوه می­کند، رنگ­ها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است. رنگ یکی از عناصری است که در کنار نور، بافت، فرم و شکل بر ادراک بصری افراد از محیط تأثیر می­گذارد، اما در عین حال شاید بیشتر از هر مقوله دیگری در طراحی با آن به­صورت تصادفی برخورد می­شود. رنگ، ابزار مهمی در جهت هدایت و القاء حالات روانی خاص به افراد و جوامع است. رنگ به کاهش خستگی و برانگیختن چشم کمک می­کند. رنگ­ها زمینه متنوعی از تضادها را در ساعات مختلف روز پدید آورده و در هر ساعت، سایه روشن­های جدیدی را به­وجود می­آورند و فضا را متنوع و سرزنده می­کنند. ضمن اینکه با استفاده از رنگ می­توان به فضا یکپارچگی و وحدت بخشید یا آن را متمایز و قابل شناسایی نمود.

واقعیت و اثر روحی- روانی رنگ، همان چیزی است که آن را اثر رنگ می­نامیم. عامل رنگ و اثر رنگ فقط در مورد چند مایگی­های هماهنگ قابل انطباق هستند. در تمامی موارد دیگر، عاملیت رنگ تبدیل به یک اثر جدید می­شود (سید صدر،1380). نکته­ای که نباید آن را از نظر دور داشت این است که اثر فضایی رنگ­ها دارای عوامل گوناگونی می­باشد. نیرو و قدرت رنگ­ها در مورد عمق آن­ها در خود رنگ نهفته است. این خصوصیات در تاریکی و روشنی، سردی و گرمی، درجه اشباع و یا میزان وسعت سطوح رنگ­ها جلوه می­کند. همچنین تأثیر هر رنگ، با موقعیت نسبی آن با رنگ­های همراه تعیین می­شود. 

نوشتن یک نظر

This form collects your name, email, IP address and content so that we can keep track of the comments placed on the website. For more info check our Privacy Policy and Terms Of Use where you will get more info on where, how and why we store your data.
افزودن نظر