کلمات کلیدی:
رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه

دیوید هاروی و شهرسازی آلترناتیو

مقالات جمع اوری شده در کتاب شهرهای شورشی گزاره حق نسبت به شهر را در مقام پاسخی تلقی می کند به "الیت اقتصادی و سیاسی ای که در جایگاهی قرار گرفته اند که بر قرار ان می توانند شهر را بیشتر و بیشتر بر قوام ایده هایشان شکل دهند". برای هاروی "انهدام مولد " در قلب شهر مدرن عنصر اصلی بقای سرمایه داری است. به موازات انکه سرمایه مالی خود را عمیقا درگیر گمانه زنی و نظرورزی های اینده نگرانه کرده است، فرایندهای شهری با تمسک به بازگشت های هرچه بیشتر به اینده که در قامت سودهای پیش بینی شده خود نمایی می کنند، خود را تسلیم بحران انباشت مازاد نموده اند.

طراحی صنعتی، همچون تبلیغات، صنعتی پرسر و صدا و به خود مفتخر است. مشاور و استراتژیست طراحی رابرت ال . پیترز روش های حرفه اش [طراحی] را همچون "کاربستی نیت مدار، [در تضاد کامل با رویدادهای اتفاقی] و پادزهری برای تصادف" می خواند و تجلیل می کند.

بر این قرار عروسک های المپیک لندن 2012؛ مندویل و ونلاک ـ میراث المپیک اتلانتای 1996 و ایزیِ بی شکل و بی شخصیت اش ـ چیزی کم از تمجید و تایید امنیتی سازی خجالت اور و اعمال محدودیت های فضایی قبیح پیرامون محل انجام بازی های المپیک در شرق لندن ندار.

مقامات به چشمْ دوربینی هایی بزرگ ـ تله اسکرینی[i] که بر سر یک تله تابی[ii] قرار گرفته  است ـ که بِــرَنــد مدیریت دوگانه هستند تمسک جسته اند، چشمْ دوربینی هایی که هم تجسمی اند از کوری مادرزاد اُ دی اِی و هم نظارت فراگیر و نظامیْ امنیتی سازی ای که گویی تدقیق و تنظیم شده تا پایتخت را در تابستان در چنبره اختیار خود داشته باشند.

تمرکز بیش از اندازه بر مسیرهای دیپلماتیک، بزرگ نمایی موشک های مستقر بر سقف مجتمع های مسکونی و تمرینات نظامی آبیْ خاکی همگی نشان دهنده کنترل بی سابقه بر فضاهای عمومی در حال ظهور به واسطه حدوث پروژه ای شهری به نام المپیک بودند. در همین زمان و در کنار این فرایند، پرده برداری از پروژه خودخواهانه برج عظیم الجثه آرسلُرمیتال اُربیت که با سرمایه گذاری مشترک بخش خصوصی و دولتی در میانه دهکده المپیک برافراشته شده است[iii]، یاداور این نکته می باشد که بازی های المپیک در زمینی برگزار می شود که نقطه اوج یک دهه زمینْ ربایی بخش خصوصی از زمین های عمومی شهر است؛ فرایندی که نهایتا به قطعه قطعه شدگی و انفصال شهرهای انگلستان انجامید؛ شهرهایی که در ان ها دیگر پروژه های مرتبط با بخش خصوصی در سپیده دمان رکود اقتصادی نیمه کاره رها شدند، حال انکه پروژه المپیک ادامه یافت تا یک بار دیگر ثابت شود، هر پروژه متعلق به بخش خصوصی که "عظیم تر از ان باشد که بتوان سقوطش را پذیرفت[iv]"، نیازمند کمک ها و پشتیبانی های مالی بخش دولتی است.

در محله نیوهام ـ محله برگزاری المپیک ـ و همچنین دیگر محله های تحت کنترل شوراهای محافظه کار؛ محله هایی همچون وست مینستر، همر اسمیت و فولهام و چلسی و کنزینگتون، برنامه های برای انتقال متقاضیان مزایای مسکنhousing benefit  به بخش هایی از میدلندز و شمال لندن پیش بینی شده است، برنامه هایی که رنگ و بوی پاکسازی اجتماعی می دهند و اینه ی تمام نمایی اند از برنامه های شکست خورده جابه جایی اجباری دهه 1990که پی ایند ان ها، عمق گرفتن شکاف اجتماعی، تاثیر فلج کننده بر خدمات عمومی و افزایش حمایت محلی از حزب [راست گرای] ملی بریتانیا بود.

از پی حذف وحشتناک مزایای مسکن، محله های فقیرنشین نیازی مبرم دارند به اعمال سیاست هایی عکسِ سیاستگذاری های تاچریستی[v] مبتنی بر کاهش بودجه بخش مسکن عمومی. اما انچه حادث شده است کاملا روندی معکوس را نشان می دهد، دولت کارگری وعده ساخت  1500 مسکن ارزان قیمت در محوطه المپیک را داده بود اما، دولت ائتلافی حاکم دفاتر طراحی و ساخت مسکن را ازاد گذاشت تا نرخ اجاره بها را به میزان 80% نرخ بازار افزایش دهند، ترفندی که عملا متوسط هزینه مسکن در این محله را از غالب محلات لندن بالاتر خواهد برد. بر اساس امار رسمی، هزینهِ کردِ دولت از بودجه عمومی برای المپیک سه برابر پیش بینی های صورت گرفته را نشان می دهد و سهم بخش خصوصی به کمتر از 2% نزول کرده است، این گزاره واقعیتی سخت را تدقیق می کند: دولت ائتلافی هواخواه مرفهین است نه فقرا. 

کمتر کسی فکر می کرد که امروز مناسبترین زمان برای احیا گزاره حق نسبت به شهر باشد؛ مفهومی که اَگوست کِنت، پایه گذاری اش کرد و جغرافی دان نیویرکی دیوید هاروی پیْ آیندِ به کناری نهادن جغرافیای کمی ـ در انتهای دهه 60 ـ تا کنون پیوسته درگیرش بوده است، گزاره ای که بایستی مبنای معاصرش را در نوشته های پیشْ نگرانه هنری لوفور از حوادث می 68 یافت. دیوید هاروی حق نسبت به شهر را در قامت "تلاش یک نیروی جمعی برای شکل دهی مجدد فرایندهای شهرنشینی مان" توصیف می کند، شهرهای شورشی که مجموعه ایست از مقالات پیش از این چاپ شده در مجلات سوشیالیست ریجستر و نیو لفت ری وی یو، اخرین تلاش هاروی است برای ورود به بحث شورش های شهری برامده از جنبش های 15 می و اشغال وال استریت.

مقالات جمع اوری شده در این کتاب گزاره حق نسبت به شهر را در مقام پاسخی تلقی می کند به "الیت اقتصادی و سیاسی ای که در جایگاهی قرار گرفته اند که بر قرار ان می توانند شهر را بیشتر و بیشتر بر قوام ایده هایشان شکل دهند". برای هاروی "انهدام مولد[vi]" در قلب شهر مدرن عنصر اصلی بقای سرمایه داری است.  به موازات انکه سرمایه مالی خود را عمیقا درگیر گمانه زنی و نظرورزی های اینده نگرانه کرده است، فرایندهای شهری با تمسک به بازگشت های هرچه بیشتر به اینده که در قامت سودهای پیش بینی شده خود نمایی می کنند، خود را تسلیم بحران انباشت مازاد نموده اند.   

هاروی در کتاب قبلی مجموعه مقالاتش به نام فضاهای سرمایه داری جهانی[: نظریه ی توسعه ناهمگون جغرافیایی (2007)]، به تفصیل به ریشه های حومه شهری بحران مالی حاضر پرداخت؛ فروپاشی سیستماتیک نظام سرمایه داری ای که همیشه فروپاشی اش را به واسطه ی ساخت و ساز وسیعِ بزرگترین نواره های خانه های هم ریخت و هم مکان ساخته شده با وام های بدون پشتوانهsubprime  به تعویق می انداخت.  هاروی در شهرهای شورشی به ره یافت های تاریخی شهرسازی و ناخرسندی هایش می پردازد و فرایندهای بازساخت سرمایه داری لیبرال از سرچشمه هایش در شکل دهی مجدد هوسمان به پاریس امپراتوری دوم[vii]  تا محو کامل محله لوئر اِستْ سایدِ منهتن توسط رابرت موزز[viii] و تا بذل و بخشش وام های بدون پشتوانه ای که به بحران مالی کنونی جهان دامن زدند را پی می گیرد.        

برای نائل امدن به این مهم دیوید هاروی بر [پارادایم] "دوران طولانی[ix]" تاکید می گذارد؛ [سرمشقی] که در کُنه چرخه های اقتصادی و بحران های ممتدِ ساختاریِ متاثر کننده بازارهای مالی و سرمایه ای نشسته است؛ فرایندی که او ان را "انباشت به واسطه سلب مالکلیت[x]" می نامد: تملک وسیع و فزاینده حوزه عمومی به وسیله ی الیت های مالی و سیاسیِ بخش خصوصی؛ بخش هایی از قدرت که به دنبال بازگشت همیشه پیروزمندانه سرمایه [حتی] تحت شمول شرایط نامطلوب بازار سرمایه اند. 

نثر هاروی با تاکید بر تحلیلی مستدل و طنز و کنایه مواجه با موضوعی را که به سادگی می تواند روی در عداوت و کینه پراکنی کشد برای مخاطب ساده ساخته است. هاروی مسئله جهش های مقیاسی جغرافی دانان را در این کتاب نیز مورد استفاده قرار می دهد، او از یک سو به تحلیل توافق نامه های تجارت منطقه ای می پردازد و از سوی دیگر مسئله مسکن را مد نظر قرار می دهد؛ انچه به گمان دیوید هاروی مارکس و انگلس "فرم های ثانویه استثمار[xi] طبقه کارگر" می خوانند. در تمام این مثال ها هاروی سعی می کند ایده ارتباط مستقیم  میان توسعه شهری و سیاست های کلان اقتصادی که به گمان او غالبا به وسیله نظریه اقتصاد بورژوایی تعمدا نادیده انگاشته می شود را برملا ساخته و به رخ کشاند.

این یک واقعیت است که هاروی مدت ها پیش ـ در سال 2003 ـ نسبت به حباب وام های بدون پشتوانه هشدار داده بود، کمی پیش از اقتصاد دانان بورژوایی که کارشان را با پیش بینی های اخرالزمانی پیش می برند. در این کتاب نیز هاروی سقوط بازار املاک را در ارتباط مستقیم با فروپاشی های جهانی و منطقه ای در قرن بیستم می بیند و تلاش می کند دروغ مستتر در تحلیل های اقتصادی فاقد بعد جغرافیایی را نشان دهد؛ تحلیل هایی که تلاش می کنند، به اجبار، ارتباطی علت و معلولی میان سقوط بازار املاک و جریان های سرمایه احتکاری[xii]برقرار کنند.       

دیوید هاروی نیز همچون اسلاوی ژیژک، به شدت کنش های کوچک مقیاس و پرستش مابانه که جایگزین جنبش های واقعی اجتماعی شدند را محکوم می کند، ارجاع دمادم او به کمون پاریس نشان از نوستالژیای او برای یک جنبش خودْسازمان ده اجتماعی عظیم دارد، هر چند تمام این ها تایید مجدد این باور هنری لوفور است که انقلاب در وضعیت معاصر بایستی ساختاری مشخص، اهداف معین داشته باشد و البته و بیش از همه شهری باشد.

دو مقاله اخر این مجموعه جنبش های شهری سال 2011 و جنبش اشغال را مد نظر می اورد، هاروی به وضوح از دومی حمایت می کند به گمان او ما "هیچ گزاره ای جز جدال بر سر حق عمومی ای که مشخص می سازد چگونه کلیت سیستم بایستی بازسازی شود و چه تصویری حادث کند نداریم". برخلاف پس زمینه افراطی نئولیبرالیسم، جنبش هایِ جهانیِ شهری، تاکیدی اند بر مطالبه مشروع حقوق عمومی و همچنین یاداوری اند از شی شدگی چهل ساله نظریه شهری.

ساخت برج تاتلین[xiii] که به وضوح پدرخوانده آرسلُرمیتال اُربیت می باشد، به علت انقلاب قریب الوقع روسیه، کمبود منابع و فقدان اراده سیاسی برای مواجه با بحران عمیق مسکن  عمومی، چندین بار متوقف گردید و اخرالامر نیز در مقیاس واقعی ساخته نشد. بحران حال حاضر که گریبان بخش املاک را گرفته است هیچ گاه نتوانسته است اعتقادات سخت کیشانه سیاسی ای که سرمایه گذاری مستقیم خارجی را همیشه معادل رشد اقتصادی دانسته اند شکست دهد، به نظر نمی رسد هیچ چیز حتی انقلاب های شهری نیز بتواند به این دگم فکری تلنگری بزند.

دیوید هاروی با تحلیل کمی و استفاده بجا از زبان کنایه در مواجه با "فرم های انهدام شهری"، تفسیری به جا و به موقع از ریشه های بحران مالی جاری ارائه می دهد. هاروی بر قرار دو متغیر تلاش و پی گیری سیاسی و کنش جمعی سلسله مراتبی به مثابه مواد خامی برای تحریر مدلی برای تغییرات پایدار سیاسی، تلاش دارد قوامی بیاراید برای حدوث یک الترناتیو کارا، مقابل وضع موجود.

Print
دیوید هاروی و شهرسازی آلترناتیو
ارسال شده: تیر 25, 1396,
دسته ها: ترفند و ایده,
نظرات: 0,
نویسنده: صبوری
تعداد نمایش ها: 1391
برای دادن نظر لطفا وارد شوید و یا ثبت نام کنید