پیتر آیزنمن،معمار پست مدرن تا ساختارشکن و کیهانی
پیتر آیزنمن در ۱۱ اگوست سال ۱۹۳۲ در نیوارک، ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. او مدرک لیسانس معماری خود را از دانشگاه کرنل، مدرک فوق لیسانس خود را از دانشگاه کلمبیا و دکترای خود را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. به وی یک دکترای افتخاری هنرهای زیبا از طرف دانشگاه ایلینویز شیکاگو اهدا شد. در سال ۱۹۸۰ پس از سالها تدریس و نوشتن کتاب و نوشتن تئوری های قابل قبول ،کار حرفه ای خود را در زمینه ی طراحی و ساختن آغاز کرد که شامل خانه هایی با مقیاس بزرگ و پروژه های شهری و نیز فعالیتهایی در زمینه ی آموزش دانشگاهی و یک سری خانه های شخصی بود.
در سال ۱۹۸۵، آقای آیزنمن جایزه ی شیر سنگی را برای پروژه ی رومئوژولیت خود در سومین بینال معماری در ونیز دریافت کرد. در بینال پنجم هم او یکی از دو معماری بود که به عنوان نماینده ی ایالات متحده شرکت داشت و پروژه های ارائه شده توسط ایشان در موزه ها و گالری های سر تاسر دنیا نمایش داده شد. در ضمن تا سال ۱۹۸۲ به عنوان بنیانگذار و مدیر انستیتو معماری و شهرسازی بوده و به عنوان منبع تفکر و اندیشه برای نقد معماری به شمار می آمد.آیزنمن تعداد زیادی جایزه دریافت کرد: بورس تحصیلی گوین هایم (۱۹۷۶)، جایزه ی برانئر از آکادمی هنر و ادبیات و جایزه ی بین المللی برای هنر،جایزه ی افتخاری از انستیتو معماری آمریکا به خاطر مرکزی در اهایو (۱۹۸۹)، جایزه ی بین المللی برای طراحی شرکت مرکزی کوزمیئی سانگیو در توکیوی ژاپن (۱۹۹۱).
نقطه شروع آیزنمن آیین افلاطونی است .نخست به صورت ناب بود و ذهنی و کامل، که از طریق هبوط پیوسته و متواتر به واقعیت نزدیک می شد . تفکر آیزنمن غیر دینی است و چنین تفکری در شرایط امروزین این احساس را به دست مس دهد که کاملا از این گونه مسائل جداست .
نقطه شروع آیزنمن آیین افلاطونی است .نخست به صورت ناب بود و ذهنی و کامل، که از طریق هبوط پیوسته و متواتر به واقعیت نزدیک می شد . تفکر آیزنمن غیر دینی است و چنین تفکری در شرایط امروزین این احساس را به دست مس دهد که کاملا از این گونه مسائل جداست .
تئوری های وی در معماری، آزادی و استقلال رشته پژوهشی را دنبال می کند و کار او به منزله یک کوشش دائم به سوی فرم آزاد از تمام لحاظ است؛ تلاشی که درک آن برای بسیاری از افراد مشکل است. وی در آرا و اندیشه های خویش از فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا بسیار بهره جسته و نظریه ساختار شکنی در متن را در معماری وارد کرده و سعی می کند به مفاهیم و فضاهای جدیدی در معماری دست یابد.
آنچه در معماری آیزنمن، بسیار مورد توجه قرار می گیرد، تجزیه کردن فرم معماری از دیدگاه علمی و نظری است که متاسفانه بعد از ساخت بناهای وی، از لحاظ منتقدین و استفاده کنندگان برداشت و وجهه ای نا مناسب داشته است. به عنوان مثال دربنای مرکز هنری وکسنر «Wexner Center for the Arts» (۱۹۸۳-۱۹۸۹)، انتظار می رفت که به عنوان اولین بنای دیکانستراکتیویست عمومی، عنصری شاخص و منعکس کننده ایده های کانستراکتویستی در معماری باشد اما به خاطر غیر کافی بودن مشخصات مصالح، قرار گیری فضای نمایشگاه هنر های زیبا در معرض مستقیم نور خورشید و...، نتوانست انتظارات مخاطبین را از اولین بنای دیکانستراکتیویست عمومی برآورده سازد.
پیتر آیزنمن، به عنوان مدیر مسئول مجله معماری و مطالعات شهری، با نام (تضادها)، بیشتر از سایر معماران در طراحی و بکار بردن دیالکت تضادها در معماری کار کرده است. با این که مجله مدتی است که متوقف شده اما معماری معاصر دائمأ با به هم خوردگی ها، پیوستگی، ناپایداری و بی ثباتی که معمولأ در کار آیزنمن اتفاق می افتد، طنین انداز بوده است. وی برنامه طراحی خود را برتئوری به دست آمده از اصول و عقاید معماری موجود در دنیای خارج و به طور قابل توجهی در فلسفه و زبان شناسی بنیان نهاده است و فرمولاسیون ها به طور فزاینده پیچیده ای را در رابطه با فرآیندهای طراحی معماری مخصوصأ در رابطه با نقش ساختمان در جوامع پیشرفته امروزی ارائه کرده است.
او ساختمانها را با دو معیار می سنجد. یکی اینکه چه مدت در تعلق به حال باقی می مانند و دیگر اینکه چه مدت در تاریخ خودشان را حفظ می کنند او معتقد است که: بعضی از ساختمانهای کنونی بودن خود را از دست میدهند و هرگز جزئی از تاریخ نمیشوند.ساختمانها می توانند ۵۰ تا ۱۰۰سال تعلق به حال داشته باشند.او در حال حاضر تنها مبحثی را که در دانشگاه تدرس می کند مر بوط به پالادیو است . در کار پالدیو چیزی است که او شیفته آن است و آن اختراع تیپولوژی است . اختراع تیپولوژی اجتماعی و فرمی ساختمانی که با دیگر کارهای زمانه اش در یک ردیف قرار نمیگیرند و باید اقرار کرد که ما هنوز مشغول ساختن ویلاهای پالادیویی هستیم و این موضوع آیزنمن را برانگیخته که پست مدن نیسم ها پالادیو را چون جایی در اصول فکری آنها ندارد او را سرکوب کرده اند و پالادیو را در حاشیه گذاشته اند و گمانه می زنیم که وجهه اشتراک پالادیو و آیزنمن در این است که هر دو به عقیده منتقدانشان ارتباطشان با تاریخ قطع شده است.
اگرچه مفاهیم معماری که آیزنمن از آنها سخن می گوید، در طرحها و بناهای او به آسانی آشکار یا قابل مشاهده نیستند، ولی نسخه اصلی پیشگامان این سبک از لحاظ ادبیات معمارانه و تئوری های خاص آن به خود آیزنمن بر می گردد. وی به عنوان یک پست مدرنیست، طبقه بندی شده و فعالیتهای ادبی، طرح ها و بناهایش، او را در زمره چنین طبقه ای قرار می دهد که معماری را به عنوان یک متن در نظر گرفته است.به نظر می رسد که طرح های وی مانند یک جامعه،خودش به تنهایی در یک حالت پدیداری ثابت یا حرکت / جنبش در یک پیشگرایی به سوی یک جریان جدلی از تضاد، و فعل و انفعال پایه ریزی شده باشد.آیزنمن از یک سری ساختار شبکه ای استفاده می کند که ایده اصلی او را سامان می دهد. بناها به طور خود مختار، خود مرجع و مستقل از زمینه انسانی یا عملکردی مثل عملکردهای فراگیر ریاضی دیده و تجربه می شوند.ساختارها کاملأ منطقی هستند ولی عاقلانه تر آن است که کاملأ خود مرجع باشد و به طور آگاهانه حساسیتهای انسانی، ظرافت، زیبایی و راحتی را بوجود آورد.
در ادامه با برخی از پروژه های وی آشنا می شویم
1. خانه دوم، 1969-1970
در ادامه با برخی از پروژه های وی آشنا می شویم
1. خانه دوم، 1969-1970
2. خانه هفتم (1975)
3. Fun D Ou T Hou S
4. خانه گواردیولای اسپانیا
5. هتل المپیک بانیولس
6. مرکز گردهمایی کلمبوس
7. مجموعه راینهارت
8. کلیسای سال 2000
9. سالن کنسرت بروژ، بلژیک
10. باغ رد پای گمشده
11. (Waxner) مرکز ومستر 1983 - 1989